اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: طی روزهای اخیر ایران درگیر جنگ تحمیلی ۱۲ روزه با اسرائیل شد؛ جنگی که تاثیرات خود را بر سفره مردم گذاشت و به ویژه شاهد افزایش در قیمت کالاهای اساسی در هفته اخیر بودهایم. این درحالیست که دلار رشد چندانی را تجربه نکرد. با این حال بازار بورس به شدت سقوط کرد و بازارها از شرایط سیاسی جدید که ایران درگیر آن بود، متاثر شدند.
در این مطلب میکوشیم درباره اقتصاد جنگ سخن بگوییم و اینکه در موارد مشابه اقتصاد جنگی چگونه اداره شده است و تجربیات دولتهای در شرایط جنگی از اداره کشور چه بوده است. به هر حال نمیتوان انکار کرد که در طول تاریخ، جنگها همواره یکی از مهمترین عوامل شکلدهنده به اقتصاد کشورها بودهاند. جنگها تنها نبردهای نظامی نیستند، بلکه بهنوعی جنگ اقتصادی نیز محسوب میشوند؛ چرا که اداره کشور در زمان جنگ، مستلزم تغییرات گسترده در سیاستهای اقتصادی و مالی است. دولتها برای تامین هزینههای جنگی، تنظیم بازار داخلی، کنترل تورم و جلوگیری از فروپاشی اقتصادی، به اتخاذ تدابیر خاصی روی میآورند.
بررسی تجربههای تاریخی نشان میدهد که اقتصاد در دوران جنگ، ساختاری متفاوت از زمان صلح دارد و ابزارهای متفاوتی برای مدیریت آن به کار گرفته میشود.
اقتصاد جنگی چیست؟
اصطلاح «اقتصاد جنگی» به سیستمی از سیاستها و اقدامات اقتصادی گفته میشود که بهمنظور تأمین نیازهای مالی، لجستیکی و انسانی جنگ به کار گرفته میشود. در این مدل اقتصادی، اولویت اصلی دولتها حفظ توان نظامی و تأمین هزینههای جنگی است و بسیاری از امور اقتصادی دیگر به حاشیه میروند یا به کلی متوقف میشوند.
اقتصاد جنگی معمولاً شامل مواردی نظیر کنترل شدید دولت بر بازارها، تنظیم قیمتها و جیرهبندی کالاها، افزایش مالیاتها یا استقراض گسترده، ملیسازی برخی صنایع کلیدی و افزایش تولید نظامی و کاهش تولید کالاهای مصرفی است.
بیشتر بخوانید: اقتصاد جنگ چیست و مهمترین نمونههای آن در تاریخ کدام است؟
روشهای دولتها برای تامین مالی جنگ
یکی از اصلیترین چالشها در دوران جنگ، تامین مالی عملیاتهای نظامی است. جنگها معمولاً هزینههای بسیار سنگینی دارند و دولتها برای تامین این هزینهها به سه روش عمده روی میآورند:
۱. افزایش مالیاتها
در دوران جنگ، دولتها مالیاتها را افزایش میدهند تا بتوانند بخشی از هزینههای خود را تأمین کنند. در جنگ جهانی اول و دوم، بسیاری از کشورهای درگیر، نرخ مالیات بر درآمد را به شدت افزایش دادند. این اقدام ضمن تأمین منابع مالی، به کاهش مصرف داخلی کمک میکند و منابع را به سمت جبهههای جنگ سوق میدهد.
۲. استقراض از مردم و بانکها
فروش اوراق قرضه جنگی یکی از رایجترین شیوههای تأمین مالی جنگ است. دولتها از مردم میخواهند اوراق قرضه بخرند و وعده میدهند که پس از پایان جنگ، با بهره مناسب به آنها بازگردانده شود. این روش در جنگ جهانی دوم به شدت رواج داشت و تبلیغات گستردهای برای تشویق مردم به خرید اوراق انجام میشد.
۳. چاپ پول
در مواردی که دولتها به بنبست مالی میرسند، به چاپ پول متوسل میشوند. این کار در کوتاهمدت منابع مالی لازم را فراهم میکند، اما در میانمدت و بلندمدت به تورم شدید و کاهش ارزش پول منجر میشود. تجربه آلمان در جنگ جهانی اول، نمونه بارز این شیوه است که منجر به ابرتورم شدید در سالهای پس از جنگ شد.
کنترل بازار و جیرهبندی در شرایط جنگی
یکی دیگر از اقدامات مهم در دوران جنگ، اعمال کنترلهای شدید بر بازارها و جیرهبندی کالاهای اساسی است. دولتها با هدف مدیریت منابع، از سیاستهایی چون تعیین سقف قیمت کالاها، جیرهبندی غذا، سوخت، دارو و سایر کالاهای حیاتی، ممنوعیت یا محدودیت در مصرف کالاهای لوکس استفاده میکنند.
این اقدامات بهویژه در جنگهای جهانی، به شکل گستردهای اجرا شد. در بریتانیا، مردم موظف بودند کوپنهای مخصوصی برای خرید کالاهای جیرهبندیشده استفاده کنند و مصرف برخی کالاها تنها با مجوز دولت ممکن بود.
ملیسازی صنایع کلیدی در شرایط جنگی
در بسیاری از جنگها، دولتها کنترل صنایع کلیدی نظیر صنایع تسلیحاتی، معادن، انرژی و حملونقل را در دست میگیرند. این اقدام به دولتها اجازه میدهد تا روند تولید و توزیع کالاهای استراتژیک را به طور مستقیم مدیریت کنند. در جنگ جهانی دوم، بسیاری از صنایع خودروسازی به تولید تجهیزات نظامی اختصاص یافتند و خطوط تولید خود را بهطور کامل تغییر دادند.
اولویت تولید نظامی بر تولید مصرفی
یکی از مشخصههای اقتصاد جنگی، اولویتبخشی به تولید نظامی است. کارخانهها و کارگاهها بهجای تولید کالاهای مصرفی به ساخت سلاح، تجهیزات نظامی، مهمات و سایر نیازهای جنگی میپردازند. این سیاست باعث کمبود کالاهای مصرفی در بازار میشود، اما به تقویت جبهههای جنگ کمک میکند.
نقش زنان در اقتصاد جنگ
یکی از تغییرات اجتماعی مهم در اقتصاد جنگی، افزایش حضور زنان در نیروی کار است. به دلیل اعزام بخش بزرگی از مردان به جبههها، صنایع و کارخانهها به نیروی کار جدید نیاز پیدا میکنند و زنان وارد بازار کار میشوند. این تغییر، بهویژه در جنگ جهانی دوم، آثار اجتماعی گستردهای بهجا گذاشت و به تغییر نقشهای سنتی جنسیتی در جوامع انجامید.
نمونههای تاریخی از اقتصاد جنگی
جنگ جهانی اول و دوم
در هر دو جنگ جهانی، کشورهای درگیر اقتصاد خود را به شکل کامل به اقتصاد جنگی تبدیل کردند. دولتها کنترلهای شدید مالی و اقتصادی اعمال کردند، تولیدات صنعتی به سمت صنایع نظامی هدایت شد و نظام جیرهبندی برای توزیع کالاهای اساسی برقرار شد.
جنگ ویتنام
در جنگ ویتنام، اقتصاد آمریکا بهطور مستقیم به اقتصاد جنگی کامل تغییر نکرد، اما هزینههای سنگین نظامی باعث شد تا دولت به استقراض گسترده و چاپ پول متوسل شود که به تورم شدید دهه ۱۹۷۰ انجامید.
جنگهای اخیر
در جنگهای معاصر، بهدلیل جهانیشدن اقتصاد، شیوههای کلاسیک اقتصاد جنگی کمتر بهکار گرفته میشود، اما همچنان صنایع نظامی از اهمیت بالایی برخوردارند و کشورهای درگیر، بودجههای عظیمی برای امور دفاعی اختصاص میدهند.
سخن پایانی
اقتصاد در دوران جنگ، بهطور کامل تحت تأثیر نیازهای نظامی قرار میگیرد. دولتها در چنین شرایطی، از ابزارهایی مانند افزایش مالیاتها، استقراض عمومی، جیرهبندی، ملیسازی و کنترل بازار بهره میگیرند. تاریخ نشان داده است که اگرچه این سیاستها میتوانند در کوتاهمدت نیازهای جنگی را تأمین کنند، اما در بلندمدت آثار سنگین تورمی و رکود اقتصادی به همراه دارند.
بررسی اقتصاد جنگی از منظر تاریخی نشان میدهد که مهمترین اصل در مدیریت اقتصادی دوران جنگ، حفظ تعادل میان نیازهای نظامی و ثبات اجتماعی است؛ امری که تنها با سیاستگذاری هوشمندانه و مدیریت منابع محقق میشود.
- sajadmontakhabi
- کد خبر 21877
- 4 بازدید
- بدون نظر
- پرینت